الله یخماسین *مهرآبادی زنجانی* یاددان چخماسین

آمار مطالب

کل مطالب : 4
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 54
بازدید سال : 167
بازدید کلی : 7054

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان الله allah و آدرس allah1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : مهرآبادی زنجانی mehrabadi zanjani
تاریخ : دو شنبه 1 آبان 1396
نظرات
 دویست و هشتاد و ششمین جلسه درس اخلاق آیت‌الله قرهی است ؛ متن آن برای علاقمندان در پی می آید:
 
عبد عندالاولیاء، عبد نمی‌گردد، إلا زمانی که اسماء و صفات معبود در وجودش تجلی کند. پس عبد الهی یعنی آن کسی که همه صفات پروردگار عالم در وجودش تجلی کند.
 
از آن‌جا که پروردگار عالم، جسم نیست، این اسماء و صفات خدا باید از طریق جسم تجلی پیدا کند. جود، کرم و غفاریت حضرت حق و هر آنچه از اسماء و صفات خداوند بیان می‌شود، همه باید تجلی پیدا کند و محل این تجلی، عبد است!
چه کسی عبدِ عبدِ عبد است و یا به تعبیر دیگر درجه عبودیتش بالاست؟ آن کسی که اسماء و صفات پروردگار عالم، بیشتر در وجودش تجلی پیدا کند. اگر این‌طور شد، عبدالله و بنده خدا می‌شود.
 
بارها بیان کردیم که هدف از رسالت انبیاء عظام، آمدن اصفیاء، اولیاء و هادیان الهی، فقط و فقط برای یک چیز است: این که من و تو را عبد کنند و عبدالله بشویم. اگر عبدالله شدیم، غوغا و محشر می‌شود و هدف از خلقت را می‌فهمیم!
 
لذا عبدالله بودن فقط به این نیست که انسان، دو رکعت نماز بخواند و روزه بگیرد و ...، عبدالله بودن به این است که تمام اسماء و صفات الهی در قالب این جسم به ظاهر صغیر، تجلی پیدا کند. اولیاء خدا می‌فرمایند: منظور از این که بیان فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِن وَالاْءِنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ»[1]، همین است که تمام اسماء و صفات الهی در عبدالله متجلی شود. اگر این‌طور شد، معلوم است که دیگر مسجود ملائکه می‌شود.
 
البته این مطلب به این معنا نیست که نعوذبالله بگوییم ما خدا هستیم، شاید بعضی این را درک نکنند. بالجد فقط کسانی که این مراتب را طی کرده‌اند، می‌فهمند یعنی چه که بیان می‌فرمایند: وقتی ملائکه الهی، عبدالله را می‌بینند، می‌فهمند که در حقیقت دارند پروردگار عالم را به اسماء و صفات (نه به ذات) می‌بینند.
 
این حرف، ثقیل و سنگین است. لذا بعضی که نمی‌فهمند، جبهه می‌گیرند که یعنی چه؟! این، شرک است! این، کفر است! این حرف‌های مشرکانه چیست؟!
 
صورت ظاهر، همین‌طور است، اما اگر این اسماء و صفات آرام آرام در وجود انسان تجلی پیدا کرد، مانند اولیاء خدا، آن‌وقت معنای این حرف را هم می‌فهمند که وقتی ملائکه عبد خدا را می‌بینند، کأن دارند خداوند را می‌بینند. عین الله الناظره، چشم خدا را می‌بینند. دیگر او عین الله، یدالله، اذن الله و ... می‌شود؛ یعنی هر آنچه بخواهید از اسماء و صفات خدا بگویید، در این بنده تجلی پیدا کرده است.
 
لذا می‌ترسم نکاتی را که اولیاء خدا در مطالب خصوصی خود بیان فرموده‌اند، بیان کنم؛ چون نه من درک می‌کنم و نه برخی از مستمعین و امکان دارد نعوذبالله ما را متهم به شرک کنند. برای همین بعضی از مطالب را نمی‌شود بیان کرد. اما جدی اگر کسی این‌طور شد که وجودش مصفای به صفات‌الله و اسماءالله شد، آن‌وقت می‌فهمد یعنی چه. می‌فهمد آن چیزی که اولیاء خدا، اعاظم و بزرگان بیان می‌فرمایند یعنی چه. متوجه می‌شود که نه تنها شرک نیست، بلکه عین بندگی و عبودیت است! اما این فهمیدن مهم است که اگر بفهمد، غوغاست و آن‌وقت متوجه می‌شود چه خبر است و آن عالم حقیقی بندگی را درک می‌کند.
 
لذا اول از همه بندگی را به هیچ چیزی نمی‌فروشد و فقط می‌خواهد بنده باشد. حتی بندگی را به بهشت هم نمی‌فروشد و می‌گوید: بهشت چیست؟! می‌گوید: من می‌خواهم عبد تو باشم. اگر فهمید عبدالله یعنی تجلی اسماء و صفات الهی، دیگر چه می‌خواهد؟! بهشت می‌خواهد؟! حوری می‌خواهد؟! دیگر جدی این‌ها برای او بی‌معنا می‌شود. چون به چیزی رسیده و درک کرده که دیگران نرسیده‌اند و متوجه نشده‌اند. حلاوت، شیرینی و لذتی چشیده که شیرینی حقیقی است و احلی من العسل است. دیگر بهشت معنا نمی‌دهد. «جنات تجری من تحتها الانهار» دیگر برای او معنا نمی‌دهد؛ چون به چیزی رسیده که دیگران نرسیدند.
 
راه متجلی کردن اسماء و صفات الهی
لذا عمده مطلب همین است: انسان تا آن‌قدر جلو برود که اسماء و صفات الهی در وجود او تجلی پیدا کند که عبدالله شود. اما چطور می‌شود انسان به این مقام برسد که یکی از آن مقامات بسیار عالی که پروردگار عالم هم بالصراحه بیان فرموده، آن کرامت و کریم بودن است، «وَ لَقَدْ كَرمْنا بَنِى آدَمَ»[2]؟
تعداد بازدید از این مطلب: 192
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مهرآبادی زنجانی mehrabadi zanjani
تاریخ : دو شنبه 1 آبان 1396
نظرات
 دویست و هشتاد و ششمین جلسه درس اخلاق آیت‌الله قرهی است ؛ متن آن برای علاقمندان در پی می آید:
 
عبد عندالاولیاء، عبد نمی‌گردد، إلا زمانی که اسماء و صفات معبود در وجودش تجلی کند. پس عبد الهی یعنی آن کسی که همه صفات پروردگار عالم در وجودش تجلی کند.
 
از آن‌جا که پروردگار عالم، جسم نیست، این اسماء و صفات خدا باید از طریق جسم تجلی پیدا کند. جود، کرم و غفاریت حضرت حق و هر آنچه از اسماء و صفات خداوند بیان می‌شود، همه باید تجلی پیدا کند و محل این تجلی، عبد است!
چه کسی عبدِ عبدِ عبد است و یا به تعبیر دیگر درجه عبودیتش بالاست؟ آن کسی که اسماء و صفات پروردگار عالم، بیشتر در وجودش تجلی پیدا کند. اگر این‌طور شد، عبدالله و بنده خدا می‌شود.
 
بارها بیان کردیم که هدف از رسالت انبیاء عظام، آمدن اصفیاء، اولیاء و هادیان الهی، فقط و فقط برای یک چیز است: این که من و تو را عبد کنند و عبدالله بشویم. اگر عبدالله شدیم، غوغا و محشر می‌شود و هدف از خلقت را می‌فهمیم!
 
لذا عبدالله بودن فقط به این نیست که انسان، دو رکعت نماز بخواند و روزه بگیرد و ...، عبدالله بودن به این است که تمام اسماء و صفات الهی در قالب این جسم به ظاهر صغیر، تجلی پیدا کند. اولیاء خدا می‌فرمایند: منظور از این که بیان فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِن وَالاْءِنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ»[1]، همین است که تمام اسماء و صفات الهی در عبدالله متجلی شود. اگر این‌طور شد، معلوم است که دیگر مسجود ملائکه می‌شود.
 
البته این مطلب به این معنا نیست که نعوذبالله بگوییم ما خدا هستیم، شاید بعضی این را درک نکنند. بالجد فقط کسانی که این مراتب را طی کرده‌اند، می‌فهمند یعنی چه که بیان می‌فرمایند: وقتی ملائکه الهی، عبدالله را می‌بینند، می‌فهمند که در حقیقت دارند پروردگار عالم را به اسماء و صفات (نه به ذات) می‌بینند.
 
این حرف، ثقیل و سنگین است. لذا بعضی که نمی‌فهمند، جبهه می‌گیرند که یعنی چه؟! این، شرک است! این، کفر است! این حرف‌های مشرکانه چیست؟!
 
صورت ظاهر، همین‌طور است، اما اگر این اسماء و صفات آرام آرام در وجود انسان تجلی پیدا کرد، مانند اولیاء خدا، آن‌وقت معنای این حرف را هم می‌فهمند که وقتی ملائکه عبد خدا را می‌بینند، کأن دارند خداوند را می‌بینند. عین الله الناظره، چشم خدا را می‌بینند. دیگر او عین الله، یدالله، اذن الله و ... می‌شود؛ یعنی هر آنچه بخواهید از اسماء و صفات خدا بگویید، در این بنده تجلی پیدا کرده است.
 
لذا می‌ترسم نکاتی را که اولیاء خدا در مطالب خصوصی خود بیان فرموده‌اند، بیان کنم؛ چون نه من درک می‌کنم و نه برخی از مستمعین و امکان دارد نعوذبالله ما را متهم به شرک کنند. برای همین بعضی از مطالب را نمی‌شود بیان کرد. اما جدی اگر کسی این‌طور شد که وجودش مصفای به صفات‌الله و اسماءالله شد، آن‌وقت می‌فهمد یعنی چه. می‌فهمد آن چیزی که اولیاء خدا، اعاظم و بزرگان بیان می‌فرمایند یعنی چه. متوجه می‌شود که نه تنها شرک نیست، بلکه عین بندگی و عبودیت است! اما این فهمیدن مهم است که اگر بفهمد، غوغاست و آن‌وقت متوجه می‌شود چه خبر است و آن عالم حقیقی بندگی را درک می‌کند.
 
لذا اول از همه بندگی را به هیچ چیزی نمی‌فروشد و فقط می‌خواهد بنده باشد. حتی بندگی را به بهشت هم نمی‌فروشد و می‌گوید: بهشت چیست؟! می‌گوید: من می‌خواهم عبد تو باشم. اگر فهمید عبدالله یعنی تجلی اسماء و صفات الهی، دیگر چه می‌خواهد؟! بهشت می‌خواهد؟! حوری می‌خواهد؟! دیگر جدی این‌ها برای او بی‌معنا می‌شود. چون به چیزی رسیده و درک کرده که دیگران نرسیده‌اند و متوجه نشده‌اند. حلاوت، شیرینی و لذتی چشیده که شیرینی حقیقی است و احلی من العسل است. دیگر بهشت معنا نمی‌دهد. «جنات تجری من تحتها الانهار» دیگر برای او معنا نمی‌دهد؛ چون به چیزی رسیده که دیگران نرسیدند.
 
راه متجلی کردن اسماء و صفات الهی
لذا عمده مطلب همین است: انسان تا آن‌قدر جلو برود که اسماء و صفات الهی در وجود او تجلی پیدا کند که عبدالله شود. اما چطور می‌شود انسان به این مقام برسد که یکی از آن مقامات بسیار عالی که پروردگار عالم هم بالصراحه بیان فرموده، آن کرامت و کریم بودن است، «وَ لَقَدْ كَرمْنا بَنِى آدَمَ»[2]؟
تعداد بازدید از این مطلب: 189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مهرآبادی زنجانی mehrabadi zanjani
تاریخ : یک شنبه 30 مهر 1396
نظرات

آفرینش(creation) یعنی: خلقت ،خلق، ایجاد، پیدایش، تولید، تکوین، انشا، ابداع، هستی، گیتی

ه گفته قرآن آسمان و زمین در ابتدا به هم پیوسته بوده‌اند و سپس از هم جدا گردیدند.[۶] پس از دوره‌ای که آسمان به شکل دود بود، خدا آسمان و زمین را به شکل امروزی درآورد.[۷] برخی آیات قرآن آفرینش را طی شش روز[۸] و برخی آنرا در طی هشت روز (دو روز آفرینش زمین، چهار روز آفرینش کوه‌ها و برکت دادن زمین و سرانجام دو روز برای آفرینش آسمان‌ها)[۹] بیان می‌کنند. دانشمندان اسلامی می‌گویند که آفرینش در همان شش روز رخ داده‌است زیرا دو روز آفرینش زمین خود بخشی از چهار روز آفرینش کوه‌ها و برکت دادن زمین است. با گسترش علوم طبیعی و افزایش آگاهی دربارهٔ منشأ زمین و جهان، امروزه بیشتر اندیشمندان اسلامی ترجیح می‌دهند که کلمه یوم را به جای روز به عنوان دوره یا عصر تفسیر کنند. قرآن ذکر می‌کند که الله آسمان‌ها و زمین را آفرید و تمامی آفریدگانی را که راه می‌روند، می‌خزند، پرواز می‌کنند از آب بوجود آورد.[۶] بر اساس قرآن خدا انسان را از گل آفرید.[۱۰] نخستین انسان آدم نام داشت و در بهشت زندگی می‌کرد. خدا نام تمام موجودات را به او می‌آموزد و فرمان می‌دهد تا تمامی فرشتگان به او سجده کنند. به جز ابلیس که از سجده کردن امتناع می‌ورزد سایر فرشتگان فرمان بردار بودند.[۱۱] خدا به آدم و همسرش دستور می‌دهد که در باغ بهشت به جز از میوه درخت ممنوعه می‌توانند از سایر میوه‌ها و غذاها استفاده کنند.[۱۲] ابلیس آنها را به نافرمانی از خدا فرامی‌خواند و آنها میوه درخت ممنوعه را می‌خوردند[۱۳] و متوجه عورت خویش می‌گردند.[۱۴] وقتی خدا از نافرمانی آنها آگاه می‌شود، آنها را از باغ بهشت اخراج کرده و به زمین می‌فرستد.[۱۵] ازآیات یادشده پیداست که آفرینش انسان مربوط به دوره ششم است که به اعتقاد دانشمندان انسان‌های اولیه نسلشان منقرض شده و عصرخلقت ادم مربوط بزمانی حدود ۱۰٬۰۰۰ سال قبل است. قرآن در ۳۰ آیه از خلقت انسان سخن گفته است. دراین آیات دربرخی انسان راازخاک یا گل پخته و در بعضی ازگل خشکیده. گاهی نیز از منی واب لجن ونطفه می‌داند و خلقت انسان بعنوان بهترین مخلوق خداعنوان شدهاست. انسان شاهکارخلقت خدااست و خدا[۱۶] بخاطرآفرینش انسان بخود تبریک گفته است: فتبارک الله احسن الخالقین. درحدیثی قدسی درخطاب به پیامبر گفته است لولاک لماخلقت الافلاک یعنی ای پیامبر اگر تو نمی‌بودی جهان را نمی‌آفریدم. پیامبر بعنوان انسان نمونه وارزش والایش علت خلقت جهان می‌گردد. بهرحال ازمجموع ۳۰ آیه قرآن اینگونه بدست می‌آید که انسان از خاک یا گل خشکیده یاازلجن ویاازعصاره گل آفریده شده و بصورت نطفه دردرون منی وازطریق صلب پدربرحم مادرمنتقل گردیده ودر آنجا پس ازگذراندن زمانی ابتدا به علق و سپس مضغه رفته و بعد دارای استخوان و نهایت گوشت می‌شود و بصورت جنین آماده ورود به دنیا می‌گردد.[۱۷]

آفرینش(creation) یعنی: خلقت ،خلق، ایجاد، پیدایش، تولید، تکوین، انشا، ابداع، هستی، گیتی

  1. ↑ پرش به بالا به:۶٫۰ ۶٫۱ قرآن سوره ۲۱ آیه ۳۰
  2. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۴۱ آیه ۱۱
  3. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۱۱ آیه ۷
  4. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۴۱ آیه ۱۲–۹
  5. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۶ آیه ۲ و سوره ۱۵ آیه ۲۶
  6. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۲ آیه ۳۴ و سوره ۱۸ آیه ۵۰
  7. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۲ آیه ۳۵
  8. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۷ آیه ۲۷ و سوره ۲۰ آیه ۱۲۰
  9. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۲۰ آیه ۱۲۱
  10. پرش به بالا↑ قرآن سوره ۷ آیه ۲۵–۲۴
  11. پرش به بالا↑ ایه14مومنون
  12. پرش به بالا↑ تفسیر نمونه ازمکارم شیرازی
  13.  آفرينش چيزی جز تجلی صفات خدا نيست ابراز كرد: يكی از دلايل آفرينش عالم توسط خداوند منان فياض بودن وی است و نمی‌شود ما خدا را به عنوان واجب الوجود و فياض قبول داشته باشيم اما بگوييم فياض نمي‌تواند فيض بدهد؛ آفرينش در حقيقت تجلی صفات خداوند است كه يكی از صفات خداوند فياض بودن است.
تعداد بازدید از این مطلب: 156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مهرآبادی زنجانی mehrabadi zanjani
تاریخ : پنج شنبه 23 مرداد 1393
نظرات

 

الله allahخداوند یکتا

allah اللهبنام خداوند بخشنده و مهربان

الله: تنها مبدآ و مقصود جهان آفرینش

 اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ.

*آیه255 سوره بقره قرآن*

الله خدايی است که هيچ خدايی جز او نيست زنده و پاينده است نه خواب ، سبک او را فرا می گيرد و نه خواب سنگين از آن اوست هر چه در آسمانها و زمين است چه کسی جز به اذن او ، در نزد او شفاعت کند ? آنچه را که پيش رو و آنچه را که پشت سرشان است می داند و به علم او جز آنچه خود خواهد ، احاطه نتوانند يافت کرسی او آسمانها و زمين را در بردارد نگهداری آنها ، بر او دشوار نيست او بلند پايه و بزرگ است.

 

 

اشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا الله      گواهی می‌دهم که خدایی جز خداوند نیست.

و اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله    وگواهی می‌دهم که محمّد فرستادهٔ خداوند است.

وأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله.      وگواهی می‌دهم که علی ولی خداوند است.

«وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ»
و گفتند: خدا ما را كافى است و او بهترين حامى ماست. (1)

«وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ»
و به خدا تمسّک جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه ياور شايسته ‏اى‏. (2) وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.

*آیه103 سوره آل عمران قرآن*

همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراکنده مشويد و از نعمتی که خدا بر، شما ارزانی داشته است ياد کنيد : آن هنگام که دشمن يکديگر بوديد و او دلهايتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شديد و بر لبه پرتگاهی از آتش بوديد ، خدا شما را از آن برهانيد خدا آيات خود را برای شما اينچنين بيان می کند ، شايد هدايت يابيد..

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 353
برچسب‌ها: الله ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود